بسمه تعالی
دانشگاهها را به صورت کلاسیک با دیسیپلینها و رشتههایش میشناسند. وقتی از علم سخن به میان میآید به طور معمول ذهنها به گروههای علمی دانشگاهها متوجه میشود که آنها نیز عموماً بر اساس تعاریف ارائه شده توسط دانشگاههای دنیا شکل گرفتهاند. سنتهای علمی نیز، در این قالب در دانشگاه به وجود آمدند. ایرانیان و مسلمانان به طور عام سهم شگرفی در شکلگیری علوم و رشد آنها داشتند اما در سدههای گذشته در اثر مدرنیته و روشنگری غربی و رشد و شکوفایی علم در دنیای غرب، آنها همچون دیگر جوامع شرقی به شدت تحت تأثیر غرب در تأسیس مراکز علمی و دانشگاهی و تقسیمبندی علوم بودند. با تخصصی شدن جوامع و رشد دانش بشری تقسیمبندی علوم و افزایش آنها بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
تفکیک علوم از یکدیگر بر اساس وظایف هر علم و مسئله و روش حل آن صورت میگیرد. بنابراین علوم از نظر مسئله و روش حل آن با یکدیگر متفاوت بوده و هر کدام بر اساس یک نیاز علمی به وجود آمدند. با تغییرات اجتماعی و رشد و تحول علوم، آنها نیز مثل سایر ابعاد جوامع انسانی دچار تحولات درونی در مبانی و رویکردها شده و همسو با این تحولات مراحل رشد خود را طی میکنند. نظریهپردازی پایه تحول علم است. به گفته پیاژه در تاریخ علوم وقتی نظریهای جانشین نظریهای دیگر میشود، بیآنکه بخواهد با نظریه قبلی متناقض باشد یا آن را از میدان براند، در ادامه پژوهشها به حفظ خصوصیاتی از نظریه قبلی منتهی میشود که از حد پیشبینی شده فراتر است. از اینرو بررسی تاریخ علم در هر جامعهای از جمله ایران موضوع مهمی است که آشنایی با آن در سیاستگذاری علمی جامعه و نهادهای علمی آن نقش مهمی دارد.
امروزه با گسترش ابعاد و سرعت تحولات اجتماعی و توسعه دامنه علوم این تحولات شتاب بیشتری یافته و ضرورت ارتباط علوم را اجتنابناپذیر کرده است. نیاز علوم به یکدیگر نه تنها یک ضرورت علمی برای توسعه قلمرو دانش، بلکه نیاز زندگی مدرن در دنیای پیچیده کنونی است. روزآمد کردن علوم و دستیابی به علوم جدید رمز پاسخگویی به نیازهای جوامع و تمدنهای مدرن و دستیابی به قدرت علمی و اقتصادی در جهان کنونی است. تقدیم پرسشهای جدید از جهان و دستیابی به پاسخهای نو و کارآمد و همسو با تحولات فکری و اجتماعی انسانی تنها راه گشودگی علمی است. داشتن عزم جدی برای تحول در علم که مبتنی بر فهم صحیح از رشد علمی است، مبناییترین نیاز کشور است. ایجاد زمینههای اجتماعی و فرهنگی که شرایط لازم را برای در هم شکستن مرزهای دانش فراهم میکند از شرایط دیگر تحول علم در جامعه است. بنابراین، سوال اساسی این است که آیا شرایط ساختاری، ذهنی و فرهنگی لازم در مراکز علمی ما برای رشد، جهش و تحول در علم وجود دارد؟ در جامعه دانایی محور، علاوه بر متخصصین و دانشگاهیان، مردم و مسئولین نیز از دانش و علم استفاده میکنند و دانش در زندگی روزمره آنها حضور دارد. مصرف علم و بکارگیری آن نوآوری در آن را اجتنابناپذیر میکند بنابراین علم با بخشنامه رشد و توسعه نمییابد بلکه در جریان اجتماعی و در یک شبکهای از روابط تولید و مصرف به پویایی میرسد. تقلید و تکرار یافتههای دیگران و اصرار بر حفظ وضع موجود زمینههای نوآوری و ابتکار را نابود میکند. شاید به جرأت بتوان گفت دانشگاهها از تواناییهای لازم برای نوآوری برخوردار نیستند و نیاز به یک دگر دیسی دارند تا به دانشگاه توانمند در تولید دانش مناسب و روزآمد تبدیل شوند که بتوانند ارزش اقتصادی و اجتماعی ایجاد کنند. البته برای ریشهیابی علل رکود و عدم نوآوری در دانشگاهها و مراکز علمی باید کمی عقبتر برگردیم. اگر کمی به عقب بازگردیم رد پای تخیلها و آرزوها را نیز در شکوفایی علمی پیدا میکنیم. رویاها و تخیلهایی که بعد از مدتی، بسیاری از آنها جامه عمل پوشیدند و تحقق پیدا کردند. امروزه در نظامهای آموزشی کشورهای پیشرفته بر تقویت عنصر تخیل و توجه به آرزوهای کودکان و رویاهای آنها به عنوان مسیری برای تربیت انسانهای خلاق و نوآور تأکید میشود.
از گامهای مهم در این زمینه شکلگیری نسل جدید دانشگاههاست که بر اساس پارادایمهای جدید خود را بازسازی نموده و رشد علم را ممکن میسازند. در دانشگاههای نسل جدید بر مسئولیت اجتماعی و توجه به نیازهای اجتماعی و حل مسئله تأکید میشود به صورتی که نگاه جامع را در خود داشته باشد و بتواند توسعه پایدار را به ارمغان بیاورد. شاید بتوان گفت امروز دیگر هدف علم، علم نیست؛ هدف علم، تسخیر جهان نیز نیست؛ بلکه هدف اساسی، حل مسائل جامعه و کمک به رشد و رفاه مردم و توسعه اجتماعی و اقتصادی است. اگر هدف اولین نسل از دانشگاه «آموزش» سنتها و تعلیم شهروندان قانونمدار و هدف دانشگاه نسل دوم پژوهش و «علم» برای خود علم به علاوه آموزش و ترویج روش علمی و آموزههای آن بوده، هدف دانشگاه نسل سوم نه تنها پژوهش علمی و آموزش بلکه «کاربردی کردن» علم، بهرهبرداری از دانش و خلق فناوری است. نقش دانشگاههای نسل اول «دفاع از حقیقت» و نقش دانشگاههای نسل دوم «کشف حقیقت» و هدف دانشگاههای نسل سوم «خلق ارزشهای اقتصادی و اجتماعی» است. دانشگاههایی که با صنعت و جامعه ارتباط نزدیکی دارند و دیوارهای بلندی بین دانشگاه و جامعه وجود ندارد. یکی از مسیرهای ورود به دانشگاههای نسل سوم توسعه مطالعات میانرشتهای است این در حالی است که اساساً دانشگاههای ما بر اساس رشتهها و فعالیتهای میانرشتهای شکل نگرفتند.
میانرشتهای (به انگلیسی: Interdisciplinary) اشاره به حوزههای نوین در دانش دارد که بیش از یک زمینه محض دانشی را مورد مطالعه قرار میدهد و از مرزهای سنتی رشتههای موجود عبور میکند و با تلفیق دانش و روش و تجارب دو یا چند حوزه علمی برای شناخت و حل یک مسئله پیچیده اقدام میکند که حل آن با یک رشته ممکن نیست. در یک فعالیت علمی میانرشتهای، متخصصان دو یا چند رشته و تخصص علمی در ارتباط با شناخت، حل، یا تحلیل یک پدیده، موضوع یا مسئله معمولاً پیچیده و واقعی با یکدیگر تعامل و همکاری علمی میکنند؛ بنابراین، فعالیتهای علمی میانرشتهای زمانی معنا پیدا میکنند که شناخت و فهم علمی و دقیق پدیده یا مسئلهای پیچیده یا ناشناخته که از ظرفیت و دانش یک رشته یا تخصص خارج است، هدف باشد. میانرشتگی در عمل، مستلزم دانش فنی، آگاهیهای روشی و از همه مهمتر، رعایت دقایق و ظرافتهای معرفتی و موقعیتی است. به طور کلی، مهمترین موانع و چالشهای فعالیتهای میانرشتهای در قالب سه مانع اصلی، یعنی «ساختارهای دانشگاهی»، «شیوه ارتباط روشمند علوم» و «فرهنگی ـ اجتماعی» قابل طبقهبندی و توصیف است.
کنفرانس مطالعات میانرشتهای، که در حقیقت فرا رشتگی و چند رشتگی و بینا رشتگی نیز هست، گامی در جهت تبیین این مفاهیم و اهمیت و ضرورت آنها در جهان امروز و همچنین ترویج فرهنگ فعالیتهای میانرشتگی و شناسایی فرایندها و راهبردهای توسعه مطالعات میانرشتگی در دانشگاههای کشور است. با همه تلاشهایی که دانشگاهها و وزارت علوم در این راستا برداشته اند، اما به دلیل وجود موانع ساختاری و قوانین و مقررات نامناسب همچنان مراکز آموزشی ما در این زمینه ناموفق بودند و مسیرهای لازم برای رسیدن به دانشگاههای نسل سوم را نپیمودند. پردیس البرز دانشگاه تهران این مأموریت را یافته است تا با همکاری دانشگاهها و بسیاری از مؤسسات آموزشی و پژوهشی دیگر و دانشکدههای دانشگاه تهران، با برگزاری این کنفرانس زمینههای لازم را برای گفت و گو و آسیبشناسی و در نهایت یافتن راهبردها و مدلهای مطلوب برای توسعه مطالعات میانرشتهای در دانشگاه را فراهم نماید که امیدوارم این آرزو محقق شود.
یونس نوربخش
رئیس پردیس البرز و کنفرانس